صدانت مقاله ابوالقاسم فنائی با عنوان «در باب اسلام، مسلمانی، و روشنفکری دینی» در باب اسلام، مسلمانی، و روشنفکری دینی ابوالقاسم فنائی به نظر میرسد در بحثی که اخیراً دربارهیِ نظریههای جدید برخی از روشنفکران دینی مطرح شده چهار پرسش زیر با یکدیگر خلط میشوند: چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست؟ چه کسی روشنفکر دینی است و چه کسی روشنفکر دینی نیست؟ چه چیزی را میتوان به اسلام نسبت داد؟ یا اسلام چیست؟ چه کسی حق دارد چیزی را به اسلام نسبت دهد؟ من بدون اینکه از اشخاص نام ببرم، میکوشم در این رابطه نکاتی را مطرح کنم و امیدوارم این نکات به برطرف شدن برخی از ابهامات کمک کند. چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست؟ موضوع بحثِ کسانی که در این زمینه انتقادهایی را به نظریههای جدید برخی از روشنفکران دینی وارد کردهاند پرسش سوم و چهارم و تا حدی پرسش دوم است، نه پرسش نخست. تا آنجا که من میدانم منتقدان ادعا نکردهاند که این روشنفکران مسلمان نیستند. بلکه بر عکس بر مسلمان بودن آنان تأکید و تصریح کردهاند؛ و بعضاً در قالب این تعبیر که «مسلمان کسی است که بگوید من مسلمانم»، معیار خود را دربارهیِ اینکه چه کسی مسلمان است نیز بهدست دادهاند. بعلاوه، حتی در مقام توصیف این روشنفکران به تجدیدنظر طلبْ همواره از تعبیراتی همچون «مسلمانانِ تجدیدنظر طلب» استفاده کردهاند که نشاندهندهیِ این است که مسلمان بودنِ آنان را مفروض و مفروغ عنه گرفتهاند. بنابراین، محل نزاع در اینجا این نیست که چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست یا چه کسی از اسلام خارج شده است. روشن است که نقد یک نظریه و اعلام ناسازگار بودن آن با اسلام به هیچ وجه به معنای تکفیر صاحب آن نظریه نیست. ادعای ناسازگاری یک نظریه با اسلام غیر از , ...ادامه مطلب