صدانت به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت؛ روایتی از «در ستایش عقل» به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت روایتی از «در ستایش عقل» یاسر میردامادی متن پیشرو، متن سخنان یاسر میردامادی (مترجم کتاب در ستایش عقل) در جلسه «رونمایی و بررسی کتاب در ستایش عقل» به همت «حلقه دیدگاه نو» است. صوت این جلسه را اینجا بشنوید . . ۱. درآمد «در ستایش عقل» با زیر عنوان «چرا دموکراسی وامدار عقلانیت است» اثر مایکل پاتریک لینچ (متولد ١٩۶۶ میلادى)، استاد فلسفهی دانشگاه کِنِتیکِت در آمریکا، به سال ۲۰۱۲ میلادی از سوی انتشارات دانشگاه اِمآیتی در آمریکا منتشر شد و ترجمهی فارسی آن اواخر ۲۰۲۳ / نیمهی ۱۴۰۲ خورشیدی به ترجمهی نگارنده، یاسر میردامادی، از سوی نشر نو در تهران منتشر شد. هدف اصلی کتاب، نقد شکاکیت است، به ویژه شکاکیت نسبت به عقلانیت. بدون اغراق میتوان گفت در فلسفه، از یونان باستان تا کنون، شکاکیت مسألهی مسألهها بوده است. اما آنچه این کتاب را متمایز میکند این است که این اثر از بررسی متعارف شکاکیت فرا میرود و نشان میدهد که شکاکیت نه تنها خطایی فلسفی که خطایی سیاسی است. نظر به اهمیت این موضوع بگذارید در این باب سه نقل قول بیاورم: «این اندیشه که هر چیزی دلبخواهی است اصلی از اصول جامعهی مدنی را از پایبست ویران میکند؛ آن اصل این است: ما موظفیم دربارهی کارهایمان به دیگر شهروندان توضیح بدهیم» (ص ۳). در جای دیگر میگوید «وقتی از دولت دموکراتیک سخن میگوییم منظورمان تا حدودی این است که چنین دولتی دستکم در مقام نظر با عقل اداره میشود» (ص ۵۳). و نیز: «تعامل سیاسی دموکراتیک مستلزم آن است که به هموطنان خویش به چشم عاملانی عقلانی و خودبنیاد بنگریم که، تحت سیطره قانون، شایسته احترام مساوی اند. […] اگر من ا, ...ادامه مطلب
صدانت نوشتار آرش نراقی با عنوان ««مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون میمیرد اثر ساموئل بکت» «مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون میمیرد اثر ساموئل بکت آرش نراقی، ۱۱ آوریل ۲۰۱۸ ۱. ساموئل بکت در مالون میمیرد ما را چشم در چشم مرگ می کند. او ما را در زورق نگاه پبرمرد داستانش می نشاند، و آرام آرام به سوی مردابهای مه آلود تجربه مرگ می راند. ما تجربه مردن را با پیرمرد داستان شریک می شویم. اما دغدغه بکت در این رمان فقط بازآفرینی موقعیت مرگ و بازآزمایی «تجربه مرگ» نیست، او عمیقاً با «مسأله مرگ» هم دست به گریبان است. «مسأله مرگ» از «تجربه مرگ» و «پرسش از مرگ» متمایز است. مرگ تجربه ناگزیری است که سایه اش بر لحظه لحظه زندگی ما جاری است، و در پایان راه صبورانه در انتظار ما نشسته است. مهابت این تجربه یگانه چنان است که لاجرم ما را با «پرسش از مرگ» روبرو می کند. پرسش از مرگ ناشی از حیرت و ناتوانی ما در برابر مهابت اضطراب آفرین مرگ است: چرا می میریم؟ زندگی در سایه مرگ ناگزیر چه معنایی دارد؟ اما اینها هیچ یک «مسأله مرگ» نیست. «مسأله مرگ» از جایی آغاز می شود که ما از پاسخ به پرسش مرگ درمی مانیم. در جهان پیشامدرن، پرسش از مرگ در قالب کلان روایت های دینی یا فلسفی کمابیش پاسخی آرامش بخش می یافت: خردی برتر ناظر به تمام جزئیات این جهان است، و هر برگی که از شاخه فرومی افتد به حکمتی فرومی افتد. هستی ما انسانها هم پاره سنگی پرتاب شده در دل تاریکی برهوتی گم شده نیست. ما یک به یک به صحنه نمایش عظیم الهی در این جهان درمی آییم، هر یک نقش مقدّر خود را در این نمایشنامه ایفا می کنیم و سپس از صحنه بیرون می رویم. کلان روایتهای پیشامدرن به زندگی ما در این جهان معنا می بخشیدند، و به این ترتی, ...ادامه مطلب