صدانت به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت؛ روایتی از «در ستایش عقل» به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت روایتی از «در ستایش عقل» یاسر میردامادی متن پیشرو، متن سخنان یاسر میردامادی (مترجم کتاب در ستایش عقل) در جلسه «رونمایی و بررسی کتاب در ستایش عقل» به همت «حلقه دیدگاه نو» است. صوت این جلسه را اینجا بشنوید . . ۱. درآمد «در ستایش عقل» با زیر عنوان «چرا دموکراسی وامدار عقلانیت است» اثر مایکل پاتریک لینچ (متولد ١٩۶۶ میلادى)، استاد فلسفهی دانشگاه کِنِتیکِت در آمریکا، به سال ۲۰۱۲ میلادی از سوی انتشارات دانشگاه اِمآیتی در آمریکا منتشر شد و ترجمهی فارسی آن اواخر ۲۰۲۳ / نیمهی ۱۴۰۲ خورشیدی به ترجمهی نگارنده، یاسر میردامادی، از سوی نشر نو در تهران منتشر شد. هدف اصلی کتاب، نقد شکاکیت است، به ویژه شکاکیت نسبت به عقلانیت. بدون اغراق میتوان گفت در فلسفه، از یونان باستان تا کنون، شکاکیت مسألهی مسألهها بوده است. اما آنچه این کتاب را متمایز میکند این است که این اثر از بررسی متعارف شکاکیت فرا میرود و نشان میدهد که شکاکیت نه تنها خطایی فلسفی که خطایی سیاسی است. نظر به اهمیت این موضوع بگذارید در این باب سه نقل قول بیاورم: «این اندیشه که هر چیزی دلبخواهی است اصلی از اصول جامعهی مدنی را از پایبست ویران میکند؛ آن اصل این است: ما موظفیم دربارهی کارهایمان به دیگر شهروندان توضیح بدهیم» (ص ۳). در جای دیگر میگوید «وقتی از دولت دموکراتیک سخن میگوییم منظورمان تا حدودی این است که چنین دولتی دستکم در مقام نظر با عقل اداره میشود» (ص ۵۳). و نیز: «تعامل سیاسی دموکراتیک مستلزم آن است که به هموطنان خویش به چشم عاملانی عقلانی و خودبنیاد بنگریم که، تحت سیطره قانون، شایسته احترام مساوی اند. […] اگر من ا, ...ادامه مطلب
صدانت ترجمه مقاله «در دفاع از گواهی اخلاقی» از پائولینا اسلیوا با ترجمه امید کشمیری در دفاع از گواهی اخلاقی پائولینا اسلیوا[۱] مترجم: امیدکشمیری درباره نویسنده: پائولینا اِی. اسلیوا استاد دانشگاه کمبریج است. او بهطور گسترده در حوزه فلسفه اخلاق، معرفتشناسی گواهی، روانشناسی اخلاق و دین و فلسفه ذهن کار میکند و تالیفات متعددی در این موضوعات داشته است. او در مقالۀ حاضر به امکانِ حصولِ معرفت اخلاقی از طریق گواهی، نقش معرفتِ اخلاقی در تحسین و تقبیح، رابطه میان فهم و معرفتِ اخلاقی و سرشت مشورت اخلاقی میپردازد. دریافت فایل PDF مقاله In defense of moral testimony به زبان اصلی دریافت فایل PDF ترجمه مقاله In defense of moral testimony به زبان فارسی در مباحث جدید [فلسفی]، گواهی اخلاقی اعتبار چندانی ندارد.[۲]عمدتاً نظر بر این است که اگرچه گواهی منبع مناسبی برای باورهای نااخلاقی است، اما مبتنیکردن باورهای اخلاقی برآن، خالی از اشکال نیست. این مقاله برآن است که گواهی اخلاقی سزاوار این بدنامی نیست و گواهی اخلاقی بههیچروی، بیشتر از گواهی نااخلاقی مسئلهدار نیست.[۳] برخی براین نظرند که در باب تبعیت از دیگران در باورهای اخلاقی مشکلی شهودی وجود دارد: گویی چیز ارزشمندی در رسیدن به باورهای اخلاقی، توسط خود شخص وجود دارد. به عنوان مثال هیلز استدلال میکند: وقتی بزرگسالِ بالغی شدهاید و توانایی فکر کردن درباره مسائل اخلاقی را به تنهایی دارید]…[ دلایل محکمی برای انجام این کار دارید، در نتیجه امتناع از انجام این کار غیرقابل قبول است.[۴] اگرچه ممکن است کودکان نیاز به آموزش اخلاقی داشته باشند و از این رو باید حرف والدین خود را در مورد اینکه چه چیزی درست یا نادرست است بپذیرن, ...ادامه مطلب
صدانت سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «دربارهی مفهوم حق بر ناحق بودن» رواداری را به گونههای متفاوتی میتوان توجیه نمود. یعنی از راههای متفاوتی میتوان به سود لزوم و بایستگی رواداری دلیل اقامه کرد. قدوسی در نشست «دربارهی مفهوم حق بر ناحق بودن» بیان میکند که نقض بیطرفی و نیز نارواداری بر خلاف مصلحت نظام سیاسی و شهروندان حامی آن است. ایشان همچنین نارواداری را موجب گسترش نفاق و ریا در جامعه قلمداد میکند. افزون بر اینها از نظر قدوسی نارواداری یک رفتار ناصواب اخلاقی و فروگذاشتن مقتضای اصل عدالت در اخلاق اجتماعی است. همچنین از منظر معرفت شناختی، نارواداری، متعلق به عصر رئالیسم خام و محصول دوران غفلت از خطاپذیری گسترده دستگاه ادراکی آدمی است. در این جلسه که با نام هماندیشی درباره حق بر ناحق بودن در خانه اندیشه ورزان برگزار شده است، ابتدا قدوسی در ۳۰ دقیقه رواداری و دلایل توجیهی به سود آن را اجمالا بیان میکند و سپس به پرسشهای حاضران پاسخ میدهد. دانلود فایل صوتی این نشست خانه اندیشه ورزان، هم اندیشی درباره مفهوم: حق بر ناحق بودن سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «دربارهی مفهوم حق بر ناحق بودن» امید قائم پناه , ...ادامه مطلب
صدانت نوشتار امید قائمپناه با عنوان «در ستایش تردید» در ستایش تردید نویسنده: امید قائم پناه این مطلب را میتوان نوعی معرفی ایده پیتر برگر دانست. در نوشتار پیشارو کوشش میشود به سوالاتی از این دست پاسخ داده شود: دوران مدرن چه ویژگی اساسیای دارد؟ الزامات این ویژگی چیست؟ چه چیزی موجب تمایز نسلهای جدیدتر از نسلهای پیشین میشود؟ مواجهه آدمیان عصر حاضر و به طور خاص نسل جدید با ادیان و ایدئولوژیها چگونه است؟ در چنین شرایطی نظامهای فکری چگونه باید عمل کنند؟ کثرتزایی مدرنیته در مورد مدرنیته تعابیر و برداشتهای مختلفی وجود دارد، با این حال به نظر میرسد در یک معنای آن اتفاق نظر وجود داشته باشد و آن اینکه مدرنیته کثرت بیسابقهای را در همه امور به وجود آورده است. پیش از این و در گذشتههای دور، در هر اجتماعی یک اجماع شناختی و هنجاری نسبیای وجود داشته است. به این معنا که اعضای یک اجتماع برداشت نسبتا مشترکی از چیستی و ساز و کار جهان و خالق آن داشتند و از سوی دیگر نیز، هنجارهای مشترکی میان آنان حاکم بود. با این حال همواره در طول تاریخ گروههای حاشیهای وجود داشت که در این اجماع شریک نبودهاند اما به هر حال در حد و اندازه گروه حاشیهای بودند و نه بیشتر. فی الحال کثرت مدرنیته این اجتماعهای همگن را از میان برداشته و در هر جامعهای با طیفهای گوناگون و متنوعی از باورهای شناختی و هنجاری مواجه هستیم. در دهههای اخیر نیز با رشد چشمگیر فضای مجازی و رسانههای اجتماعی این کثرت بیشتر و بیشتر خود را نمایان میکند و نسل جدید که از همان ابتدا در چنین فضایی قرار میگیرد این کثرت را مشاهده میکند، چنین نسلی در اینستاگرام با سبکهای مختلف زندگی و در توییتر و تلگرام با باورهای گوناگونی مواجه میش, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله ابوالقاسم فنائی با عنوان «در باب اسلام، مسلمانی، و روشنفکری دینی» در باب اسلام، مسلمانی، و روشنفکری دینی ابوالقاسم فنائی به نظر میرسد در بحثی که اخیراً دربارهیِ نظریههای جدید برخی از روشنفکران دینی مطرح شده چهار پرسش زیر با یکدیگر خلط میشوند: چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست؟ چه کسی روشنفکر دینی است و چه کسی روشنفکر دینی نیست؟ چه چیزی را میتوان به اسلام نسبت داد؟ یا اسلام چیست؟ چه کسی حق دارد چیزی را به اسلام نسبت دهد؟ من بدون اینکه از اشخاص نام ببرم، میکوشم در این رابطه نکاتی را مطرح کنم و امیدوارم این نکات به برطرف شدن برخی از ابهامات کمک کند. چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست؟ موضوع بحثِ کسانی که در این زمینه انتقادهایی را به نظریههای جدید برخی از روشنفکران دینی وارد کردهاند پرسش سوم و چهارم و تا حدی پرسش دوم است، نه پرسش نخست. تا آنجا که من میدانم منتقدان ادعا نکردهاند که این روشنفکران مسلمان نیستند. بلکه بر عکس بر مسلمان بودن آنان تأکید و تصریح کردهاند؛ و بعضاً در قالب این تعبیر که «مسلمان کسی است که بگوید من مسلمانم»، معیار خود را دربارهیِ اینکه چه کسی مسلمان است نیز بهدست دادهاند. بعلاوه، حتی در مقام توصیف این روشنفکران به تجدیدنظر طلبْ همواره از تعبیراتی همچون «مسلمانانِ تجدیدنظر طلب» استفاده کردهاند که نشاندهندهیِ این است که مسلمان بودنِ آنان را مفروض و مفروغ عنه گرفتهاند. بنابراین، محل نزاع در اینجا این نیست که چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست یا چه کسی از اسلام خارج شده است. روشن است که نقد یک نظریه و اعلام ناسازگار بودن آن با اسلام به هیچ وجه به معنای تکفیر صاحب آن نظریه نیست. ادعای ناسازگاری یک نظریه با اسلام غیر از , ...ادامه مطلب