صدانت
تقریری از جلسات قرآن و سه پرسش اساسی؛ بخش ۲ از ۴
تقریر مهدی ایرانمنش از دیدگاه فرهاد شفتی ارائه شده در مجموعه جلسات «قرآن و سه پرسش اساسی»؛ بخش دوم: قرآن انحصارگراست یا کثرت انگار؟
برای دریافت فایل PDF به انتهای صفحه مراجعه کنید
« پرسش دوم: قرآن انحصارگراست یا کثرتانگار؟»
یادداشتی از فرهاد شفتی: از صدانت و دوست ارجمند، مهدی ایرانمنش، سپاسگزارم که همّت کرده و تقریری از پنج نشست “قرآن و سه پرسش اساسی” که در صدانت برگزار شد را در زمانی بسیار کوتاه به صورت نوشتار زیر درآوردند. همچنین سپاسگزارم که پیش از انتشار، به من فرصت تنقیح آنرا دادند، اگرچه همین باعث تاخیر در انتشار این نوشتار شد. در بازبینی انجام شده، سعی کردم ضمن حفظ ماهیت گفتاری آن با کمی ویراستاری و در مواردی جابجا کردن و به طور معدود اضافه کردن برخی توضیحات، بر انسجام و روشنی این متن که در اصل، گفتار و گفتگو بوده است بیفزایم.
همانگونه که در متن آمده است، پرسش اصلی در واقع این است که قرآن به چه کار امروز ما میآید. برای تبیین پاسخم به این پرسش اما باید از گردنهی دو پرسش اساسی دیگر عبور میکردم، اول اینکه مخاطب قرآن کیست و دوم اینکه آیا قرآن به دین نگاهی کثرتانگار دارد یا نگاهی انحصارگرا. پس از پاسخ به این دو پرسش میتوان با نگاهی آبدیدهتر به پرسش قرآن و امروز ما پرداخت.
مایلم در این یادداشت دو نکته را توضیح دهم. اول اینکه مباحث این سه پرسش وابسته به یکدیگرند. پاسخ به پرسش سوم بر مبنای پاسخهای پرسش اول و دوم است. از همین روی شاید خواندن بخشهای آخری این نوشتار بدون حداقل مروری بر بخشهای نخستین و میانی، مبنا و منطق سخن را دچار ابهام کند. نکتهی دوم اینکه در پاسخ به این سه پرسش، به مناسبتِ موضوع، جریان اندیشه به تدریج به سوی سر منزل مقصود روان است. گمانم این است که باور و فهمی که از موضوعات مختلف مطرح کردهام تنها با نزدیک شدن به بحثهای پایانی آشکار میشود.
خلاصهی پاسخ به پرسش اول: مخاطب قرآن کیست؟
بر پایهی بحثی که در قسمت اول این نوشتار آمد، قرآن مخاطب خاص مستقیم و مخاطب خاص غیر مستقیم و مخاطب عام دارد، اما گفتمان قرآن بر مبنای مخاطبان خاص مستقیم است. یعنی کسانی که در زمان و مکان وحی حضور داشتند. تمرکز این گفتمان بر این دسته از مخاطبان برای این بود که بنا بر سنت ادیان ابراهیمی پیامبر باید با ایشان به مدد وحی و از طریق تبیین حقیقت و انذار، اتمام حجت میکرد. در این فرآیند مومن و غیر مومن در میان مخاطبان خاص مستقیم به تدریج از یکدیگر جدا میشوند و پاداش و عذاب در همین دنیا برای ایشان رقم میخورد. اشاره و خطاب قرآن به گروههای دینی و اجتماعی مختلف، مختص مردمانی بوده است که در زمان و مکان وحی حاضر بودند مگر اینکه خلافش به قرینه ثابت شود. پذیرفتن این روایت در فهم اینکه کدام دستورها، قضاوتها و توصیهها در قرآن قابل تعمیم به پس از عصر وحی هستند و کدام مختص آن عصراند بسیار موثر است.
مقدمه
اشاره شد که پاسخ به پرسش اول شخم زدن زمین اندیشه بود از این نظر که بخش زیادی از آن پاسخ در واقع یادآوری چیزی است که میدانستیم.
پاسخ به پرسش دوم به منزلهی کاشتن دانه در زمین اندیشه است تا برای پرسش سوم برداشت محصول کنیم. برای ما که میخواهیم به پرسش سوم برسیم دانستن اینکه روایت قرآن از حیث نگاه، انحصارگرایانه یا کثرت انگارانه است مهم است. به علاوه باید توجه کرد که در بین گذشتگان هم نگاه کثرت گرایانه به قرآن، وجود داشته است ، اما دکتر شفتی سعی کردهاند که به این مسئله، به صورت نظامگرا و بر اساس متن قرآن نظر کنند،
نه اینکه صرفا پارهای از آیات را برگیرند و پارهای را وانهند. [۱]
این امر از آن جهت اهمیت دارد که اگر قرار باشد کسی این دیدگاه را نقد نماید، او خود نیز باید بتواند دیدگاهی نظامگرا – از مثلا انحصارگرایی – در قرآن ارائه نماید.
ایشان دو مقالهی فارسی نوشتهاند که مفصلتر است:
۱- کثرتانگاری یا انحصارگرایی محققانه؟ [۲]
۲- قرآن، انحصارگرا یا کثرتگرا؟ [۳]
در مقالهی اول به برخی استدلالهای عقلی برای انحصارگرایی دینی، و نیز نقدهای عقلی مطرح شده دربارهی کثرتانگاری دینی پاسخ داده شده است.
در مقالهی دوم حدود ۱۰۰ آیه مورد بررسی قرار گرفته و به آنها استناد شده و در همان مقاله نیز ارجاع به مقاله انگلیسی ایشان داده شده است که حاوی نکات جدیدی نیز هست.
در همین ابتدا باید توجه کرد که در خصوص این موضوع میتوان استدلال عقلی کرد. میتوان استدلال تجربی کرد و میتوان استدلال نقلی- متنی کرد. اما ایشان متذکر شدهاند که استدلال من نه عقلی است و نه تجربی بلکه متنی است یعنی فقط به متن قرآن وابسته است.
همچنین ایشان مدعی نیستند که تحت تاثیر استدلالهای عقلی به سود کثرتانگاری نیستند و بر این باورند که ما فرزند این زمان و نظریههای این زمانیم و قطعا چه بدانیم و چه ندانیم افکار ما تحت تاثیر افکار گذشتگان و به خصوص معاصرین است. با این حال گفتهاند: «چیزی که من میدانم این است که اینگونه نبوده
که مثلا آثار جان هیک که از فلاسفهی بزرگ کثرتانگاری است را بخوانم و بعد بروم ببینم آیا از قرآن میشود چنین استنباطی را داشت یا نه.
برای من اینگونه نبوده است. من زمانیکه کثرتانگاری را در قرآن دیدم اصلا جان هیک را به درستی نمیشناختم. نکتهی دیگر اینکه من کثرتانگاری را از قرآن “برداشت” نکردهام، بلکه اصلا غیر از کثرتانگاری در قرآن ندیدهام.[۴] یعنی همانطور که کسیکه انحصارگراست[۵] تعجب میکند از خوانش کثرتانگار از قرآن، من نیز تعجب میکنم که کسی خوانش انحصارگرا از قرآن داشته باشد.»
۲ـ قرآن انحصارگراست یا کثرتانگار؟
این بحث را در پنج بخش مطرح میکنیم:
۰ توضیحاتی در مورد انحصارگرایی و کثرتانگاری
۰ بخش اصلی: توجه به سه دسته آیات
۰ مرور گذرایی بر برخی آیات مورد استناد انحصارگرایان دینی
۰ مرز کثرتانگاری بر اساس قرآن تا کجاست
۰ کثرتانگاری قرآن و ادیان غیرابراهیمی
۱-۲ـ توضیحاتی در مورد انحصارگرایی و کثرتانگاری:
به اختصار، انحصارگرایی بر این است که تنها یک دین، دینِ رستگار است، بقیه باطل یا منسوخاند و به رستگاری و یا حداقل به رستگاری اعلی نمیرسند. انحصارگرایی گاهی صورت نرمتری پیدا میکند که به آن شمولگرایی میگویند.
شمول گرایی بر این است که تنها یک دین همهی حقیقت را دارد و بقیهی ادیان بخشی از حقیقت را دارند. یعنی آن بخش از ادیانِ دیگر که دینِ من هم میگوید درست است، پذیرفتنی است و بقیه یا غلط است یا کامل نیست، و در نهایت ختم به همان خواهد شد که یا تنها دین من است که رستگار میکند و یا تنها دین من است که به رستگاری اعلا[۶] میرساند.
نسبیانگاری را میتوان اینگونه به اختصار در آورد چون نمیتوان حقیقت را دانست، برداشت هر گروهی از حقیقت را میتوان حقیقت برای همان گروه دانست. به تعبیری انگار که نه تنها فهم از حقیقت بلکه خود حقیقت نیز نسبی است، بنابراین هر فهمی از حقیقت درست است.
کثرتانگاری میگوید بیش از یک دین میتواند دین حق باشد. کثرتانگاری دو جنبهی نظری (صدق) و عملی (نجات) دارد. جنبه نظری یا صدق این است که تفسیر انسانها از حقیقت میتواند متفاوت باشد. ممکن است ما دو دین (یا دو راه معنوی) داشته باشیم که هر یک فهمی از حقیقت داشته باشند که متفاوت باشند ولی لزوما یکی از آنها غلط نباشد. کثرتانگاری عملی (نجات) به رستگاری نگاه میکند و میگوید بیش از یک دین (یا راه معنوی) میتواند ما را به رستگاری یا رستگاری اعلا[۷] برساند.
۲-۲ـ بخش اصلی: توجه به سه دسته آیات
در اینجه به سه دسته آیات در موضوعات زیر توجه میکنیم:
۰ سنت ارسال پیامبران در روایت قرآن
۰ ملاک رستگاری در روایت قرآن
۰ تنوع شریعت در روایت قرآن
چون آیات در هر بخش بسیار است در هر مورد به یک یا چند آیهی کلیدی توجه میکنیم و نیز برای پرهیز از طولانی شدن سخن به تفکیک جنبهی نظری (صدق) و عملی (نجات) کثرتانگاری نمیپردازیم.[۸]
۱-۲-۲ سنت ارسال پیامبران در روایت قرآن :
اصل ادعا در اینجا این است که پیامبران ماموریتشان محلی بوده است.
بحث این نیست که مثلا چون پیامبر اسلام ماموریتش در عربستان بوده، پس غیر عرب نباید مسلمان شود. میدانیم که بسیاری از علمای بزرگ اسلام از عربستان بلکه از مردمان عرب نبودهاند و به خصوص بسیاری از آنها که در حفظ و تعمق در علوم اسلامی نقش به سزایی داشتند ایرانی بودهاند. در اینجا اما میخواهیم فقط سنت خداوند را بفهمیم و قطعا در محدودهی ادیان ابراهیمی نیز تحقیق میکنیم. بعد از این به ادیان غیر ابراهیمی و تصاویر دیگری که در آن ادیان از خداوند هست مانند تصویرخدای نامتشخص نیز میتوان توجه کرد.
برای اینکه در ترجمهی آیات این بخش بحث و جدلی نباشد، همهی ترجمه ها از ترجمه قرآن حسین انصاریان انتخاب شدهاند، عالمی فاضل و سنتی که قطعا به طور بسیار بسیار جدی به انحصارگرایی دینی اعتقاد دارد. عین ترجمه همراه با توضیحات ایشان در پرانتز آورده شده است. برای بهره بردن بیشتر از این نوشتار اگر کلمات خاصی مورد نظر باشد، آنها را در آیه و در ترجمه پررنگ میکنیم.
“وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ” (۶:۹۲)
(و این [قرآن] کتابی است پرفایده، که ما آن را نازل کردیم، تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیش از خود است، و [نزولش] برای این است که مردم مکه و کسانی را که پیرامون آنند بیم دهی؛ و آنان که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان میآورند، و آنان همواره بر نمازشان محافظت میکنند.)
چندین آیه داریم که در آنها به پیامبر گفته میشود ترا برای این قوم خاص فرستادیم:
“ِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ” (۳۶:۶)
(تا مردمی را بیم دهی که پدرانشان را بیم نداده اند و به این علت [از حقایق] بی خبرند.)
دربارهی پیامبران دیگر نیز همین آمده است:
“وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا”(۱۷:۲)
(و ما به موسی کتاب دادیم و آن را برای بنی اسرائیل وسیله هدایت قرار دادیم ]و در آن کتاب، آنان را به این حقیقت راهنمایی کردیم] که جز مرا [که خدای یگانه ام] وکیل و کار ساز نگیرید.)
و این به صورت یک قانون کلی بیان شده است:
“وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَهُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ” (۱۶:۳۶)
(و در حقیقت در میان هر امتى فرستادهاى برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت [=فریبگر] بپرهیزید پس از ایشان کسى است که خدا [او را] هدایت کرده و از ایشان کسى است که گمراهى بر او سزاوار است بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.)
بعدا اشاره خواهیم کرد که از این آیات چه میتوان فهمید، و به این پرسش خواهیم پرداخت که مگر همهی امتها پیامبر داشتند؟ در آیهی قبل لفظ امّت آمده بود. در این آیه نزدیک همان معنا را با لفظ قوم آورده است:
“وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ” (۱۳:۷)
(و کافران می گویند: چرا از سوی پروردگارش معجزه ای [غیر قرآن] بر او نازل نشده؟ تو فقط بیم دهنده ای [نه اعجاز کننده ای که هر زمان هر کس و برای هر هدفی غیر منطقی بخواهد، دست به اعجاز بزنی] و برای هر قومی هدایت کننده ای است.)
اینکه چرا برای هر قومی پیامبری از خودشان میآید نیز از قرآن قابل دریافت است. قرآن تاکید دارد که پیامبر از همین مردم بوده است (با همان فرهنگ) و با ایشان همزبان بوده است:
“إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ” (۱۲:۲)
(ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل کردیم تا شما [درباره حقایق، مفاهیم، اشارات و لطایفش] تعقّل کنید.)
در سورهی فصلت است که اگر قرآن به زبان عجمی بود میگفتید ما عربی هستیم و آنوقت برای ما عجمیآمده؟
“وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولَئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ” (۴۱:۴۴)
(و اگر آن را قرآنی غیر عربی قرار داده بودیم قطعاً می گفتند: چرا آیاتش در نهایت روشنی بیان نشده است، آیا [قرآنی] غیر عربی [و نامفهوم] برای [مردمی] عرب زبان [و فصیح؟!] بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آوردهاند، سراسر هدایت و درمان است، و کسانی که ایمان نمیآورند در گوششان سنگینی است، و آن [با همه روشنی و آشکاریاش] بر آنان پوشیده و نامفهوم است؛ اینانند که [گویی] از جایی دور ندایشان می دهند.)
این نیز به صورت یک قانون کلی در قرآن آمده است:
“وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ” (۱۴:۴)
(و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [بتواند به وسیله آن زبان، پیام وحى را به روشنى] براى آنان بیان کند. پس خدا هر کس را بخواهد [به کیفر لجاجت و عنادش] گمراه مىکند، و هر کس را بخواهد، هدایت مىنماید، و او تواناى شکستناپذیر و حکیم است.)
قرآن پژوهان توضیح دادهاند که در اینگونه آیات منظور از زبان، فقط زبان به معنی language نیست. لسان، تمثیلی از آن فرهنگی است که پشت آن زبان نهفته است. زبان در واقع نمایندهی آن فرهنگ است. این تاکید بر “از خودتان بودن” را در آیات قرآن میبینیم.
در سورهی بقره داریم:
“… أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ” (۲:۱۵۱)
(… در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم که همواره آیات ما را بر شما می خواند، و شما را [از هر نوع آلودگی ظاهری و باطنی] پاک و پاکیزه می کند، و کتاب وحکمت به شما می آموزد، وآنچه را نمی دانستید به شما تعلیم می دهد.)
اینکه در آیه به عبارت پیامبری از خودتان بر میخوریم، منظور نوع انسان نیست منظور قوم عرب است.
در سورهی توبه داریم:
“لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ” (۹:۱۲۸)
(یقیناً پیامبری از جنس خودتان به سویتان آمد که به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است، اشتیاق شدیدی به [هدایتِ] شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.)
همچنین در دعایی که از حضرت ابراهیم نقل شده در سورهی بقره داریم:
“رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ” (۲:۱۲۹)
(پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز، که آیات تو را بر آنان بخواند، و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد، و [از آلودگی های ظاهری و باطنی] پاکشان کند؛ زیرا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی)
بنا بر روایت قرآن این سنت در روز قیامت هم ادامه دارد:
“وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ” (۱۶:۸۹)
(و [یاد کن] روزی را که در هر امتی گواهی از خودشان بر آنان برمی انگیزیم، و تو را [ای پیامبر اسلام!] بر اینان گواه می آوریم؛ و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی و هدایت و رحمت ومژده ای برای تسلیم شدگان [به فرمان های خدا] ست.)
هولاء در اینجا به مخاطبان مستقیم قرآن اشاره میکند.
ما در قرآن این سنت را نمیبینیم که پیامبری برای جهانیان فرستاده شده باشد. البته انحصارگرایان به آیاتی در این باره استناد میکنند، که خواهیم دید. ایشان تاکید میکنند که بحث این نیست که چون پیامبر برای آن قوم آمده است آیا دیگران باید مسلمان میشدند یا نه؟ بحث این است که بر مبنای روایت قرآن روال ارسال پیامبران این است که هر پیامبری برای قوم خود میآید. اینکه سپس اقوام دیگر نیز میتوانند به دین آن پیامبر درآیند تنافی با این روال ندارد.
اکنون این سوال پیش میآید که این مباحث چه ربطی به بحث کثرتانگاری دارد؟ پاسخ ایشان این است که این روالِ “هر پیامبری برای قوم خود”، به ملزومات کثرتانگاری نزدیکتر است تا به ملزومات انحصارگرایی. در برابر، مثلا روالی که در آن پیامبری با پیامی چند زبانه و چند فرهنگی فرستاده شود ، یا اینکه چند پیامبر به طور هماهنگ با هم به چند نقطهی دنیا فرستاده شوند، به ملزومات انحصارگرایی نزدیکتر است.
۲-۲-۲ـ ملاک رستگاری در روایت قرآن
اگر در قرآن به دنبال ملاک رستگاری در یک کلمه باشیم آن تزکیه است.
“قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى”(۸۷:۱۴)
(بی تردید کسی که خود را [از زشتی های باطن و ظاهر] پاک کرد، رستگار شد.)
همین ملاک هنگامی که بسط پیدا میکند میشود ایمان و عمل صالح که در قرآن بسیار آمده است. دعوی ایشان این است که وقتی خداوند راجع به رستگاری انسانها صحبت میکند و بحث ایمان و عمل صالح را میآورد، در حقیقت شریعت را “فاکتور” میگیرد. یکی از صریحترین آیات کثرتانگاری این است که در قرآن با اختلاف جزیی در دو جا آمده است:
” إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون” (۲:۶۲)
(مسلماً کسانى که [به ظاهر] ایمان آوردند، و یهودىها و نصرانىها و صابئىها هر کدامشان [از روى حقیقت] به خدا و روز قیامت ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است، و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین شوند.)
این از صریحترین آیات برای کثرتانگاری است که نشان میدهد تو اگرمسلمان یا یهودی و … باشی ملاک رستگاریت ایمان و عمل صالح است، آنچه بین این گروهها مشترک است ایمان و عمل صالح است، و آنچه متفاوت است شریعت است.
قرآن با این ذهنیت انحصارگرا که من این باید باشم یا آن مبارزه میکند. در آیهی بالا نیز سخن از نصرانیها و صابئین و … میرود. نصرانیها چه کسانیاند؟ میدانید که حضرت عیسی نیامده بود که دین جدیدی بیاورد. او یک مصلح بود. با این حال گروهی به نام مسیحیان و فرقهای از آنان به نام نصرانیها در عربستان بودند. قرآن نمیگوید شما از اول اشتباه کردید و اصلا قرار نبود که شما نصرانی باشید و باید یهود بمانید. قرآن در این آیه کاری با این بحثهای نظری ندارد.
صابئین هم همینطور. بحث زیادی است که اینها که بودند، پیروان حضرت یحیی یا ابراهیم، … . آنچه به نظر میآید این است که اینها گروهی بودند که از نظر دینی خیلی قدیمی بودند و احتمالا باورها و افکار اصیلشان دستخوش تغییر شده بود.
خداوند در این آیه نمیگوید شما عقایدتان اصالت ندارد. بلکه بیان میکند که اسمتان و آیینتان چه مسلمان چه مسیحی چه یهودی و چه صابئین باشد، من از شما این را میخواهم: ایمان به خداوند و روز قیامت و عمل صالح. اینجاست که فرم دین، عنوان دین و شریعت دین را این آیه “فاکتور” گرفته است. توضیح آیت الله طالقانی در «پرتوی از قرآن»، که البته قطعا به انحصارگرایی دینی باور داشتند، در ذیل این آیه خواندنی است و نکات ارزشمندی در آن آمده است.
از دیدگاه ایشان بخش عمدهای از سورهی بقره مبارزه با فکر انحصارگرایی دینی است. آیهی زیر از سورهی بقره نیز بسیار گویا است:
“وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ” (۲:۱۳۵)
(و گفتند: یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید. بگو چنین نیست بلکه آئین ابراهیم را باید پیروی کرد که بسوی خدا برگشت و هیچگاه از مشرکین نبود.)
قرآن اینجا به یهود و نصاری انتقاد نکرده است بلکه به یک ذهنیت انتقاد کرده است و آن ذهنیت کثرتانگار است. ممکن است گفته شود تنها یهود و نصاری در این آیه آمدهاند، به آیهی زیر در سورهی نساء دقت کنیم:
“لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَلَا أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَلَا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا” (۴:۱۲۳)
([کیفر و پاداش] نه بر وفق آرزوهایِ [واهیِ] برخی از شما [مسلمانان] است، و نه بر وفق آرزوهایِ [پوچِ] اهل کتاب. هر کس مرتکب کار زشتی شود، به آن کیفر داده می شود؛ و جز خدا سرپرست و یاوری برای خود نخواهد یافت.)
این آیه به مسلمانها و اهل کتاب میگوید رستگاری مطابق آرزوهای شما نیست، و سپس همان ملاک ایمان و عمل صالح را در این آیه و آیهی بعد میآورد، یعنی رستگاری در انحصار هیچ گروهی نیست.
در قرآن آیاتی آمده است که راجع به رستگاری اهل کتاب زمان پیامبر صحبت کرده است:
“کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ” (۳:۱۱۰)
(شما بهترین امتی هستید که [برای اصلاح جوامع انسانی] پدیدار شده اید، به کار شایسته و پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند و زشت بازمی دارید، و ]از روی تحقیق، معرفت، صدق و اخلاص] به خدا ایمان میآورید. و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند قطعاً برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنان مؤمن [به قرآن و پیامبرند] و بیشترشان فاسقند.)
دقت شود که در ترجمهی بالا از حسین انصاریان، عبارت [به قرآن و پیامبرند] بخشی از ترجمه نیست بلکه تفسیر ایشان است و برای همین هم در کروشه آمده است. سخن در اینجا از همان اهل کتاب زمان پیامبر و مورد خطاب مستقیم قرآن است، از همانها مومنینی هستند نه اینکه مومناند چون به قرآن و پیامبر ایمان آوردند. ضمن اینکه ایمان آوردن به قرآن و پیامبر لزوما به معنی تغییر دین و مسلمان شدن نیست. این نکته در همین قسمت بیشتر توضیح داده خواهد شد. این که، بنا به تفسیری، منظور از مومن شدن آنها مسلمان شدن آنهاست با ظاهر آیه اصلا سازگاری ندارد. قرآن مسلمانان را اهل کتاب نمیخواند حتی اگر قبلا اهل کتاب بوده باشند. آخر آیه میگوید اگر اهل کتاب ایمان بیاورند برایشان بهتر است سپس دربارهی همان اهل کتاب میگوید مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ. در میان آنها مومنانی هستند. این از آیات قبل و بعد نیز روشن است. در همین سوره، سه و چهار آیه بعد (۱۱۳و ۱۱۴) آمده است:
“لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّهٌ قَائِمَهٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ. یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُسَارِعُونَ فىِ الْخَیرْاتِ وَ أُوْلَئکَ مِنَ الصَّالِحِین”.
(](همه اهل کتاب] یکسان نیستند، از اهل کتاب گروهی درستکار [و رعایت کننده حقّ خدا و مردم] هستند، آیات خدا را در ساعاتی از شب میخوانند و [به پیشگاه حق از روی تواضع و فروتنی] سجده میکنند). [در سایه قرآن و نبوّت پیامبر] به خدا و روز قیامت ایمان مىآورند و به کار شایسته و پسندیده فرمان مىدهند، و از کار ناپسند و زشت بازمىدارند و در کارهاى خیر مىشتابند؛ و اینان از شایستگانند.
باز در ترجمهی حسین انصاریان، [در سایه قرآن و نبوّت پیامبر] تفسیر ایشان است بر مبنای دیدگاه انحصارگرایی دینی که دارند.
آیات در موضوع رستگاری اهل کتاب بیشتر از این است و در مقالهی قرآن، انحصارگرا یا کثرتگرا؟ به آیات دیگر نیز اشاره شده است، اما از آن میان آیات ۸۲ تا ۸۴ سورهی مائده به خصوص قابل تامل است. در این آیات به رستگار بودن گروهی از نصاری اشاره شده است، یعنی عنوان در اینجا از “اهل کتاب” نیز خاصتر است. قطعا نمیتوان گفت که قرآن به آن نصارایی که مسلمان شدند کماکان نصاری میگوید. باز در اینجا، آیهی ۸۳، آمده که برخی از نصاری با شنیدن آنچه بر پیامبر نازل شده میگویند ما ایمان آوردیم. در اینجا نیز همان نکته نهفته است که ایمان آوردن با عوض کردن شریعت و مسلمان شدن یکی نیست. این نکته در قسمت ۲-۳ در این نوشتار بیشتر تبیین شده است.
نتیجه اینکه خداوندی که به فرقه نگاه نمیکند و از پیروان ادیان ایمان و عمل صالح برای رسیدن به تزکیه میطلبد، نه خدایی فرقهگرا که خدایی “عملگراست”. این اصطلاحی است که در گفتارها و نوشتههای دیگر ایشان چندین بار مطرح شده است.
۳-۲-۲ـ تنوع شریعت در روایت قرآن
بر مبنای روایات، یکی از یهودیانِ اطراف مدینه مرتکب زنا شده بود و طبق قانون تورات باید سنگسار میشد. گروهی از یهود گفتند ببریمش پیش محمد شاید حکم راحتتری بدهد. آیهی ۴۳ سورهی مائده انتقاد میکند که که چرا از تو سوال میکنند در حالی که تورات نزدشان است و در آن حکم خداوند است:
“وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاهُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ” (۵:۴۳)
(چگونه تو را داور قرار می دهند در حالی که تورات که در آن حکم خداست نزد آنان است؟ سپس بعد از آنکه میانشان با حکمی که مطابق حکم تورات است داوری کردی روی برمی تابند، و [این روی برتافتن نشانه این است که] آنان [به تورات هم] ایمان ندارند).
اگر بنا بود که اینها باید شریعت خود را رها میکردند و شریعت پیامبر را میپذیرفتند، این آیه لحن متفاوتی میداشت و به جای اینکه بگوید چرا از تو میپرسند در حالی که تورات را دارند، نیت ایشان و عمل نکردنشان به حکم پیامبر را نقد میکرد. شأن نزول این آیه آن اصلی را که آیه به آن اشاره میکند نفی نمیکند. همین اصل، بدون شأن نزول خاصی در چهار آیه بعد آمده است:
“وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ” (۵:۴۷)
(و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داورى کنند و کسانى که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند آنان خود نافرمانند.)
سپس همین اصل با تاکید بیشتر در آیهی بعدی میآید:
“وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ” (۵:۴۸)
(و ما این کتاب [قرآن] را به درستی و راستی به سوی تو نازل کردیم در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیش از خود و نگهبان و گواه بر [حقّانیّت همه] آنان است؛ پس میان آنان بر طبق آنچه خدا نازل کرده است داوری کن، و [به هنگام داوری] سرپیچی از حقّی که به سوی تو آمده از هواهای نفسانی آنان پیروی مکن. برای هر یک از شما شریعت و راه روشنی قرار دادیم.
و اگر خدا می خواست همه شما را امت واحدی قرار می داد، ولی می خواهد شما را در آنچه به شما داده امتحان کند؛ پس به سوی کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ پس شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف می کردید، آگاه می کند.)
آیهی بالا یکی از واضحترین آیات قرآن در زمینه کثرتانگاری است.
در سورهی بقره آمده است:
“وَلِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ”(۲:۱۴۸)
(برای هر گروهی قبله ای است که خدا گرداننده روی آن گروه به آن قبله است؛ پس به جانب نیکی ها و کارهای خیر پیشی جویید. خدا همه شما را هر جا که باشید [به صحرای محشر] می آورد؛ مسلماً خدا بر هر کاری تواناست.)
توجه کنیم به عبارت “فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ” در این آیه و آیهی ۴۸ سورهی مائده، که نشانی از این است که هر دو آیه به یک موضوع اشاره دارند.
در سوره حج نیز داریم:
“لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِیمٍ”(۲۲:۶۷)
(برای هر امتی عبادتی ویژه قرار دادهایم که آن را انجام میدهند؛ پس نباید در این امر با تو ستیز و نزاع کنند. و به سوی پروردگارت دعوت کن که بی تردید تو بر راهی راست قرار داری.)
این آیات به ما میگویند که قرآن تنوع شریعت را به رسمیت میشناسد. حتی اینکه بگوییم تنوع شریعت را برتافته نیز کم گفتهایم. بر اساس این آیات این تنوع شریعت کار خداوند بوده است.
در سورهی مائده داریم:
“وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ” (۵:۶۶)
(و اگر آنان تورات و انجیل [واقعی] و آنچه را که از سوی پروردگارشان به آنان نازل شده برپا می داشتند، بی تردید از برکات آسمان و زمین بهره مند می شدند. از آنان گروهی میانه رو و معتدل اند، و بسیاری از آنان بد است آنچه را انجام می دهند.)
برخی میگویند اینکه میگوید آنچه از سوی پروردگارشان برآنها نازل شده، منظور قرآن است. علامه طباطبایی میگوید کلمهی “اقاموا” مانع از تفسیر ” مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ” به قرآن میشود و این عبارت به کتابهای آسمانی دیگر این ادیان اشاره دارد. [۹]
بر این اساس برداشت دکتر شفتی از قرآن جز تکثرانگاری نیست. ایشان بر این باورند که باید در مواجهه با قرآن نظامگرا بود. در این بحث و به طور بسیار مفصلتر در نوشتار قرآن، انحصارگرا یا کثرتگرا؟ که در آن به حدود صد آیه اشاره شده است، نگاه به قرآن نگاهی نظامگرا بوده است به این معنی که بر اساس فهمی که از ارتباط آیات و مفاهیم قرآنی حاصل میشود روایتی از قرآن حاصل شده است. اگر کسی با آیهای یا آیاتی، تکثرانگاری را به نفع انحصارگرایی زیر سوال برد باید تکلیف آیات دیگر را هم روشن کند، یعنی باید فهم خود از انسجام آیات و روایت حاصل را بیاورد. لذا استدلال به اینکه آیهای معنی دیگری دارد یا آیهی دیگری هست که به نظر میآید چیز دیگری میگوید کار را تمام نمیکند.
۳-۲ـ مرور گذرایی بر برخی آیات مورد استناد انحصارگرایان دینی
-واژهی عالمین در قرآن:
گفتیم که ما در قرآن این سنت را نمیبینیم که پیامبری برای جهانیان فرستاده شده باشد. آیاتی داریم که برای پیامبر میگوید ذکر للعالمین و یا رحمه للعالمین و یا نذیرا للعالمین. اول اینکه نمیتوان این آیات را نسخ آیات “ام القری و من حولها” دانست.
یعنی بگوییم خداوند نخست بر این بود که قرآن را برای اهالی شبه جزیرهی عربستان بفرستد اما بعد بر این شد که آن را برای تمام جهان بفرستد! نسخ به این معنی نیست که خداوند نظرش را عوض میکند.
دوم اینکه در قرآن بر دلیل فرستادن این کتاب برای ساکنین عربستان تاکید شده است، چون زبانشان عربی است .
و نیز پیش از این منذری نداشتهاند. سوم اینکه بسیاری از آیاتی که صحبت از عالمین برای رسالت پیامبر میکنند بنا بر ترتیب نزول مشهور سورهها قبل از آیاتی است که میگوید تو را برای مکه و اطرافش فرستادیم.
آنچه در قرآن میبینیم آنست که عالمین همه جا به معنی نوع انسان نیست. عالمین میتواند به معنی همگان در محدودهای باشد. در اینگونه آیات “ام القری و من حولها” ظرف و محدودهی عالمین را مشخص میکند، یعنی همهی آنها که در مکه و اطرافش هستند. اما در موضوعی دیگر منظور میتواند تمام انسانها باشد مانند “الحمد لله رب العالمین”. از این نظر “عالمین” در قرآن همان کاربردی را دارد که مثلا “همه” در فارسی یا “everyone” در انگلیسی دارد. این کلمات نیز همیشه به معنی تمام انسانهای عالم به کار نمیروند.
از سوی دیگر در مواردی مانند رحمه للعالمین حتی اگر بپذیریم عالمین در اینجا برای کل جهان است، کسی منکر این نیست که پیامبر اسلام میتواند رحمت برای کل جهان باشد. کسی منکر این نیست که انذار قرآن به معنی عامش میتواند انذار برای تمام جهانیان باشد.
– آیهی غلبهی دین حق بر دیگر ادیان:
آیهی دیگری که گاه از آن استنباط انحصارگرایی دینی میشود و عموما آن را صراحت در جهانی بودن رسالت پیامبر میدانند این آیه است:
“هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا” (۴۸:۲۸)
(اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز کند، و کافی است که خدا [بر وقوع این حقیقت] گواه باشد.)
اما واقعا این صراحت در کجاست؟ این آیه با کمی تفاوت سه بار در قرآن تکرار شده است. در دو آیه (۹:۳۳، ۶۱:۹)، در آخر به مشرکین قریش اشاره میکند. آیهی سوم در سورهی فتح آمده است و آیهی قبلش در بارهی فتح مکه است. بر مبنای این قرینهها، منظور از «ِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ » در خود عربستان است و تأکیدش هم بر مشرکین است. باز هم “ام القری و من حولها” ملاک دانستن چارچوب معنای آین آیات است.
کسانیکه فهم جهانی از این آیات دارند ناچار نتیجه خواهند گرفت که تا این لحظه خدا و رسول در مقصود دین موفق نبودهاند. برمبنای فهم محلی از این آیات اما نتیجه این است که بسیار هم موفق بودهاند. البته این یک نکتهی فرعی است، موفق بودن یا نبودن در تفسیر آیه دخالتی ندارد.
– واژهی اسلام در قرآن:
در سورهی آل عمران آیهی ۱۹ دین اصلی را “اسلام” میخواند و آیهی ۸۵ میگوید “وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرین” – (۳:۱۹) (و هرکه جز اسلام، دینى طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمىشود و او در آخرت از زیانکاران است). برخی از این آیات استنباط انحصارگرایی دینی میکنند.
باید به کاربرد “اسلام” و مشتقّات آن در قرآن و به خصوص در این دسته آیات در سورهی آلعمران دقت کرد. آیهی ۵۲ در سورهی آلعمران حواریون عیسی را مسلمان میخواند، در آیهی ۶۷ ابراهیم را مسلمان میخواند و در آیهی ۸۳ میگوید آنچه در آسمان و زمین است تسلیم اوست. اسلام و مشتقّات آن در تمام این آیات (بلکه در تمام قرآن) در معنای لفظی آن آمده است یعنی تسلیم شدن. در سورهی بقره ابراهیم و یعقوب به پسران خود توصیه میکنند: “… وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ – ۲:۱۳۲” (جز در حالی که مسلمان باشید نمیرید) و در آیهی ۱۰۲ سورهی آلعمران عینا همین توصیه به ایمان آورندگان به پیامبر میشود. در آیات ۱۹ و ۸۵ که اسلام تنها دین مورد قبول خوانده میشود منظور از اسلام نه شریعت پیامبر بلکه تسلیم شدن در برابر حقّ است.
-واژهی ناس در قرآن:
کلمه دیگری که مورد استناد انحصارگرایان قرار میگیرد، کلمه «ناس» (مردم) است، با این گمان که منظور از آیاتی که در آنها از ناس صحبت شده، همهی مردم دنیا هستند. در حالیکه عربی مانند بسیاری از زبانهای دیگر اینطور نیست که کلمات اینگونه به معنای مطلق به کار روند. ناس نیز در ظرفی معنی میشود که متعلق به آن است و در قرآن نیز گاهی به معنی تمام انسانهای جهان است و گاه به معنی محدودهای از انسانها در مکان و زمانی خاص.
-اصرار قرآن به ایمان آوردن اهل کتاب:
گاه استناد انحصارگرایان، آیه یا آیاتی است که در آنها اصرار به ایمان آوردن اهل کتاب شده است.
“الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ” (۷:۱۵۷)
(همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش] در تورات وانجیل نگاشته می یابند، پیروی میکنند؛ پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان میدهد، و از اعمال زشت بازمیدارد، و پاکیزهها را بر آنان حلال می نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام می کند، و بارهای تکالیف سنگین و زنجیرهها [یِ جهل، بی خبری و بدعت را] که بر دوش عقل وجان آنان است برمیدارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را [در برابر دشمنان] حمایت کردند و یاریش دادند و از نوری که بر او نازل شده پیروی نمودند، فقط آنان رستگارانند.)
به سه نکته در این باره میپردازیم:
اول اینکه آیا قرآن میگوید اهل کتاب باید به پیامبر ایمان بیاورند، پاسخ مثبت است.
دوم اینکه آیا ایمان آوردن اهل کتاب یعنی رها کردن دین خود و پیرو شریعت پیامبر شدن؟ خیر، این تنها یک پیشفرض بدون مبناست و با آیاتی که در قسمت ۲-۲-۳ آمدند نیز در تناقض است. در قرآن از جنّ سخن به میان آمده و در آیهی ۲ از سورهی جنّ میگوید که ایشان به پیامبر ایمان آوردند. این از مسلمات قرآن است که هر قومی از جنس خودشان پیامبر دارند. پیامبر که برای جنیان شریعت نمیآورد. جنیان که شریعت مسلمانها را دنبال نمیکنند. ولی آیه میگوید ایمان آوردند.
در سورهی نساء آمده است:
“یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّ انجمن اپتیک و فوتونیک ایران...
ما را در سایت انجمن اپتیک و فوتونیک ایران دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : انجمن اپتیک و فوتونیک ایران opsi بازدید : 137 تاريخ : چهارشنبه 12 مرداد 1401 ساعت: 11:52